رسالة على الانترنت
المزيد من المعلومات
وین چرخ مردم خوار را چنگال و دندان بشکنم از آنجایی که در دوران گذشته و باستان (حتی امروزه) رسم بر این بوده که در نوروز درب زندانها را باز می کردند و گاه بخشی از حبس زندانیان را میبخشیدند.
Moreمجموع ناخن های بعضی مرغان یا درندگان . چنگال ببر، شیر، گرگ ، عقاب ، باز و غیره . (یادداشت مؤلف ) : از آن مرغ کس روی هامون ندید جز اندام و چنگال پرخون ندید. فردوسی . چو ایران ز چنگال شیر و پلنگ
Moreدیوان شمس (غزلیات) از مولوی. (بازآمدم چون عید نو تا قفل زندان بشکنم) بازآمدم چون عید نو تا قفل زندان بشکنم. وین چرخ مردم خوار را چنگال و دندان بشکنم.
More- چنگال کند شدن ؛ از کار افتادن . درمانده و ناتوان شدن . فروماندن : بچنگال و دندان جهان را گرفتی ولیکن شدت کند چنگال و دندان . ناصرخسرو. هر یک از انگشتان آدمی : چو پنهان را نمی بینی درو رغبت نمیداری
Moreزالو ۳ فک دارد و هر فک ۱۰۰ دندان دارد؛ یعنی یک زالو حدود ۳۰۰ دندان فوقالعاده ریز دارد. اکثر زالوها در اطراف آبهای شیرین زندگی میکنند، در حالیکه بعضی گونهها را میتوان در خاک [۱] و همچنین اطراف دریاها یافت.
More2023.8.31 Noun [ edit] گربه مرگست و مرض چنگال او، میزند بر مرغ و پر و بال او. gorbe marg-ast o maraz čangâl -e u, mi-zanad bar morğ o par o bâl-e u. the cat is death and disease is its
Moreچنگال فرهنگ فارسی معین (چَ) (اِ.) 1 - پنجه دست انسان یا پرندگان . 2 - آلتی فلزی دارای چهار شاخه که هنگام غذا خوردن همراه قاشق به کار می رود.
Moreالمزيد من المعلومات
حقوق حقوق التأليف والنشر: رقم التدوين Development Buide 10200540 -22. خط الخدمة: 0371-86549132. E-mail:[email protected] العنوان: الرقم البريدي رقم 169 Second Avenue Avenue New Avenue: Chengzhou الصين: إحصاءات الموقع الشبكي 450001.